«جایزه بینالمللی عکس پنج» رویدادی که هرچند تازه متولد محسوب میشود، اما به واسطه حضور طیفی وسیعی از هنرمندانی که از شهرهای مختلف در آن شرکت میکنند؛ بهانه خوبی برای صحبت درباره عکاسی و مشکلات آن پیش رو قرار میدهد.
مراسم افتتاحیه «جایزه بینالمللی عکس پنج» اگرچه با حضور چهرههایی چون آیدین آغداشلو، علی شادمان، فاطمه معتمد آریا و سایر هنرمندان شناخته شده از حوزههای مختلف هنر و بهره گیری از نام عباس کیارستمی، تلاش می کند تا خود را در فضای هنر بیشتر بشناساند، اما آنچه در این رویداد برای بسیاری همچنان ناشناخته باقی مانده، هنرمندان شرکت کننده در آن و درد و دلهایشان از وضعیت هنر عکاسی در شهرستانها، مشکلاتی از قبیل افزایش قیمت لوازم عکاسی و البته چند انتقاد به این رویداد است.
جشنواره چه کم و کاستیهایی داشت؟
یکی از سوالاتی که با هر سه هنرمند مطرح شد، مربوط به ماهیت جشنواره بینالمللی عکس پنج و مشکلات این جشنواره بود. هرچه که باشد یکی از مواردی که به بهتر شدن عملکرد رویدادهایی از این قبیل کمک میکند، مطرح کردن انتقاداتی سازنده است.
سینا خانبابایی در همین راستا چنین عقیده دارد: «ما همچنان جشنواره بینالمللی در ایران نداریم و از این جهت احساس می کنم جشنواره بین المللی عکس پنج از اهمیت برخوردار است. بدون شک این جشنواره خیلی کم و کاستی دارد، چون همچنان نو و تازه محسوب میشود.»
او ادامه داد: «انتقاد کردن مخصوصا وقتی که شما جزو اسامی برندگان نباشید، ممکن است حرف و حدیثی ایجاد کند، اما در کل شاید مهمترین ایرادی که وجود داشت این بود که هدف جشنواره عکس مینیمال و منظره و طبیعت بی جان بود؛ اما اگر نگاه کنید، برندهها هیچ کدام شامل این سه مورد نمیشوند.»
این هنرمند اضافه کرد: «برندهها آثار بسیاری درخور و خوبی ارائه کرده بودند که در آن شکی نیست، اما نکتهای که وجود دارد این است که جزو هدف جشنواره نبودند و این شوکهکننده بود. در فراخوان حتی چهار جایزه تعریف شده بود، سه مورد برای عکس بود و یک مورد برای ویدیو آرت، اما در نهایت دو جایزه به عکس اختصاص پیدا کرد و زمانی که تمام شد، شخصا متعجب شدم. کاملا مشخص بود که این جشنواره هنوز خیلی تجربه ندارد.»
سیدمرتضی جعفری نیز دربارهی عملکرد این جشنواره گفت: «من اولین بار بود که در این جشنواره شرکت میکردم و فکر می کنم باید تبلیغات وسیعتری را برای معرفی و انتشار فراخوان انجام می داد؛ به ویژه آنکه عنوان بینالمللی نیز در آن به چشم می خورد. در پایان هم با توجه به اینکه هنوز نمایشگاهی از آثار برگزار نشده است، فکر می کنم خروجی کار حتما باید حداقل به صورت فایل پی دی اف منتشر شود که مردم بدانند خروجی چه بوده است. درست است که عکسها به صورت تک به تک در سایت جشنواره قرار داده شده، اما بازهم بهتر است که به صورت یک جا نیز در دسترس قرار گیرد.»
سجاد دادپور نیز در همین راستا چنین اظهار کرد: «جشنوارهای که برای سه دوره برگزار شده، آن هم با این کیفیت به نظرم جای تشکر و قدردانی دارد. عوامل برگزارکننده برای بهتر برگزار شدن این رویداد تلاش میکنند و این را میتوان حس کرد. باورم به این هست که نباید عوامل این رویداد را دست تنها بگذاریم، هرچند وجود بزرگان هنری همچون لیلی گلستان یا حضور جشنواره فوکا در کنار عزیزان باعث دلگرمی هست؛ اما به نظرم این جشنواره پتانسیلهای خیلی بالاتری دارد که میتواند آن را به جشنواره الف تبدیل کند.»
جهان به سمت زندگی مینیمال حرکت میکند؟
طبق اطلاعاتی که در فراخوان این دوره از جشنواره بینالمللی عکس پنج منتشر شده، جدیدترین دوره این رویداد به موضوع لنداسکیپ و طبیعت بیجان (مینیمالیسم-فرمالیسم) اختصاص داشت که سوالهایی را باتوجه به ویژگیهای این سبک دربارهی اقبال مخاطبان به آن ایجاد میکند. در سبک عکاسی مینیمال چنین گفته میشود که جزئیات از تصاویر این سبک حذف می شوند، اما در حالت کلی مفهوم تصویر قابل درک است. طبق تعریف منابع مختلف، عکاسی مینیمال در واقع خلاصه کردن فرم و تاکید روی محتوای اثر است. در واقع پیش از آن که این سبک عکاسی روی احساسات شخصی و بیان احساسات تمرکز داشته باشد، سعی میکند از قوانین مختلف استفاده کرده و آثار متفاوتی را خلق کند.
با توجه به ویژگیهایی که به آن اشاره شد، آنچه نهایتا تحت عنوان نتیجهی این سبک در حوزه عکاسی قابل مشاهد است، تصویری عاری از مفاهیم سیاست، تاریخ و دین است که راه ارتباط مخاطبان با این سبک را دشوار میکند.
سینا خان بابایی در همین راستا و در پاسخ به این سوال که این سبک چگونه میتواند راه خودش را میان مخاطبان پیدا کند؟ گفت: «چیزی که کتمانناپذیر است، این است که زندگی ما، استایل ما از لباس و غیره و حتی وسایلی که استفاده می کنیم، اگر دقت کنید، مینیمالیسم در هم آنها دیده میشود و این سبک رفته رفته جای خودش را پیدا میکند و این نشاندهنده آن است که جهان دارد به سمت زندگی مینیمال حرکت می کند.»
او ادامه داد: «اوج این جریان درحال حاضر در نیویورک است و آدمهایی را میبینیم که کل زندگیشان را در یک چمدان یا کوله جای دادهاند و صرفا وسایل ضروریشان را با خودشان حمل میکنند و برای همین خانههای خیلی کوچک نیز دارند. خیلی مدرن زندگی میکنند و حتی مینیمالیسم در زندگیها نیز وارد میشود. اینکه آدمهای داخل ایران بتوانند با این سبک ارتباط برقرار کنند، باید بگویم ما نیز جدا افتاده از سایر کشورها نیستیم و در معرض یکدیگر قرار داریم و به خصوص ما انقدر با مشکلات عجیب و غریب و پیچیده سر و کله می زنیم که شاید مینیمالیسم یک راهی باشد برای اینکه بتوانیم از شلوغی و پیچیدگی فرار کنیم و این درحالی است که خود مینیمالیسم نیز پیچیدگی ها خودش را دارد.»
مرتضی جعفری نیز در همین راستا چنین عقیده دارد: «در دنیای امروزه مینیمال اگرچه نوظهورتر است، اما رفته رفته جایگاه خودش را پیدا می کند. مینیمالیسم چه در عکس چه در نقاشی بالأخره جایگاه خودش را به دست خواهد آورد چون حالت خلاقیت در آثار مرتبط با این سبک به چشم میخورند.»
سجاد دادپور نیز عقیده خود درباره این سبک را چنین شرح داد: «شاید اگر بتوانیم به تعریف درست از مینیمال برسیم، همه چیز برایمان متفاوت شود. خیلی از ما هنرمندان فکر میکنیم تنها کم بودن در یک اثر هنری میتواند مینیمال باشد یا استفاده از عناصر گرافیکی در عکس می تواند عکس را تبدیل به عکس مینیمال کند. در حالی که شاید اینها همه یکی از ملاکهای اثر مینیمال باشند، ولی بزرگترین شاخصه آن مفهوم عمیقی است که در دل موضوع قرار دارد.»
او ادامه داد: «جای خوشحالی است که ما به فرهنگی از عکاسی وارد میشویم که مردم هم این نوع آثار را میپذیرند و یا پول پرداخت میکنند و این درحالی است که در گذشته این چنین نبود. اغلب آثار راه یافته را اگر بخواهیم موشکافانه نگاه کنیم، به نحوی عکس مینیمال محسوب می شدند؛ ولی تفکری را به همراه نداشتند که باعث شود با حجم کمی که یک تصویر مینیمال در ذهن قرار میگیرد، حجم فکری آن زیاد باشد.»
باور کنید شهرستانیها نیز کاربلد هستند!
سجاد دادپور، سید مرتضی جعفری و سینا خان بابایی هر کدام اهل سه شهر مختلفی هستند. این هنرمندان که عقیده دارند این روزها هنر و بازار هنر در دست پایتخت نشینها منحصر شده، در این زمینه عقاید خود را مطرح کردند. خان بابایی در این زمینه گفت: «برای بچههای شهرستان کار نسبت به تهران خیلی سخت است و متأسفانه این نگاه منفی وجود دارد که بچههای شهرستان نمیتوانند کارهای خوبی ارائه دهند. طبیعی هم هست. بالأخره شهرستان خیلی از مراکز هنری را ندارد، اما لزوما این طور نیست که ساکنان آن نتوانند هنرمند باشند! برای مثال شما شخصی را می بینید که استعداد دارد و امروزه فاصله دیگر خیلی معنایی ندارد اما خب کار بچههای شهرستان برای ارتباط با پایتخت سخت هست اما بازهم در شهرستان هرچند کمتر بازهم کارهایی انجام میشود.»
مرتضی جعفری نیز در همین زمینه چنین اظهار عقیده کرد: «در شهر ما بیشتر بحث طبیعت است که سوژه عکاسان میشود و فکر می کنم کار دیگری هم نمی توان کرد و سعی می کنیم بیشتر آن را نشان دهیم. متأسفانه در این قضیه پایتختنشینها بیشتر بازار هنر را در دست دارند و از طرفی از آن سود نیز میبرند و بچههای شهرستان یا باید ارتباطشان را با پایتخت بیشتر کنند وگرنه اتفاق خوبی رخ نمیدهد.»
سجاد دادپور با اشاره به این نکته که چنین مشکلی زمان قابل توجهی است که وجود دارد، گفت: «چندین سال است که این موضوع مطرح هست که هنر فقط در پایتخت نیست و باید به شهرستانها توجه شود و هنرمندان خلاقتری نسبت به پایتخت در شهرستانها زندگی میکنند. آن هم با امکانات کم همراه با محدودیتها، ولی سرعت این انتقال خیلی کم هست یا حتی ریلهایش در برخی جاها خراب شده است. وقتی نمایشگاهی در یک شهرستان برگزار میشود، تأثیر آن تنها بر روی هنرمند نیست، بلکه مردمان همان شهرستان با آثار هنری متعددی مواجه میشوند که به جهت کمی و کیفی در درجه بالاتری قرار دارند.»
او ادامه داد: «زیست هر هنرمند برای انتقال مفهوم خیلی مهم است. منِ هنرمند باید به فرهنگ، اجتماع، ساختار شهری یا روستایی و از این قبیل موارد توجه داشته باشم تا بتوانم در جامعهای که زندگی میکنم اثری را تولید کنم که مردمانش متوجه اثر هنری شوند. ما به گونهای از زندگی دچار شدیم که درحال دور شدن از زیست خود هستیم. شاید هنرمند بتواند به انسانها این موضوع را که نباید زیست خودمان را فراموش کنیم، گوشزد کند.»