آندره کرتس Andre Kertesz در دوم ژوييه ۱۸۹۴ در “بوداپست” مجارستان زاده شد. پدرش تاجر بود و هنگامی که آندره تنها ۱۴ سال داشت از دنیا رفت.
آندره در ۱۸ سالگی فارغ التحصیل رشته تجارت شد و به کار حسابداری بورس اشتغل یافت و اولین دوربین عکاسی خود را که یک دوربین عکاسی جعبه ای ICA ارزان قیمت بود با اولین حقوق خود خرید و شروع به گرفتن عکس هایی از کوچه و خیابان کرد.
کرتس درباره اولین عکس خود می گوید: « اولین عکسی که گرفتم شاید حدود سال ۱۹۰۰ بود. دریک گردهمایی خانوادگی، زمانی که خیلی جوان بودم . مجله مصور قدیمی و جذابی را در اتاق زیرشیروانی خانه مان پیدا کردم که تاثیر زیادی روی من گذاشت. گرما و نیروی درونی آن را احساس کردم و تصمیم گرفتم احساسات خودم را به همان شیوه بیان کنم.»
یکی از نخستین عکسهایی که گرفت، تصویری به نام «پسر بچه خوابیده» که نشان می دهد وی از همان زمان تسلط کاملی بر این وسیله بیانی داشته است. مشخصات این عکس به گونه ای است که مشکل می توان او را یک عکاس مبتدی دانست. اما اگر هم چنین گمانی داشته باشی، باید فرض کنیم که کرتس سالها پیش از آنکه بتواند دوربینی تهیه کند، تصاویری را در ذهن خود پرورانده بوده و بعدها به کمک دوربین بدان ها تحقق بخشیده است و علی رغم شناخت فنی بسیار اندکی که داشته، کاملا بر تصور خود از عکاسی واقف بوده و موضوعاتش را به خوبی می شناخته است.
او درباره شروع کار با دوربین و اولین تجربه های عکاسی خود میگوید:
«پس از عکاسی با دوربین جعبه ای مجبور شدم ظهور را یادبگیرم. همان داستان قدیمی: غیر از آنچه می خواندم مطلقا آموزشی ندیدم. نور قرمز، تاریکی داروهای ظهوری که هیچ چیزی روی آنها نوشته نشده بود. در ابتدا اشتباه های فاحشی می کردم. اتاق به اندازه کافی تاریک نبود و فیلم را به اندازه کافی در دارو نگه نمی داشتم. کم کم فهمیدم ظهور چیست و پس از آنکه همه ی اهل خانه به خواب می رفتند من کارم را شروع می کردم…به هر حال ظهور را یادگرفتم و از آن زمان از هرچه می دیدم و خوشم می آمد عکس می گرفتم. این کاری است که هنوز هم انجام می دهم…»
کرتس از همان اولین عکس ها، رئالیسم نوینی را به تصویر کشید که او را همواره به طرف اشیاء و ثبت نوعی پویایی و ادراکی خاص از آنها می کشاند: مزارع کوچک دشت های مجار، حیاط های گل آلود، گله های غاز در یک جاده، نوازندگان نابینای سر چهار راه ها، زنان روسری به سر زیر سایه درختان، اسب های افسارگسیخته و پیاده روهایی که باقیمانده باران درآنها می درخشد…
این نشانه های بسیار ساده که گویی به خودی خود ثبت شده اند، اینگونه می نمایند که حضور عکاس آنجاست ولی در مقابل اشیاء محو شده است.
سالها بعد، هنر عکاسی را هنر تصویر کردن «رویدادهای کم اهمیت» توصیف کرد و هیچ عکاسی با اعتقادی بیش از او به این تعریف نرسید.
هنگامی که جنگ اول جهانی در گرفت، کرتس روانه جبهه های نبرد شد و دوربین عکاسیش را نیز با خود برد. کرتس در جنگ به شدت زخمی شد و طی دوره نقاهت خود که یک سال به دارازا کشید، ساعات زیادی از اوقات استراحت اجباریش را صرف عکاسی از همقطاران خود در بیمارستان و نیز مردمی که ساکن آن حوالی بودند، کرد.
طی دوران جنگ اول جهانی و پس از آن، عکسهای کرتس موفقیت چندانی حاصل نکرد. در 1925 یکی از عکسهای قدیمی کرتس که از “دژ قدیمی بودا” گرفته بود برروی مجله ای به چاپ رسید. موفقیتی که از چاپ این عکس برای کرتس حاصل شد و نارضایتیش از کار اداری و اوضاع بد سیاسی مجارستان، دست به دست هم داد و کرتس راهی پاریس شد و در آنجا اقامت گزید.
کرتس در فضای هنری شهر پاریس و با در اختیار داشتن دوربینی که برای سبک عکاسی مستند و مخفیانه ی او کاملا مناسب به نظر می رسید، شماری از زیبا ترین آثار خود را پدید آورد.
وی سه خصیصه ویژه داشت:
اول استعداد وی در تصویر کردن احساس حرکت که با بکارگیری زمان دقیق نوردهی صورت می پذیرفت.
دوم ، استعداد او در گردآوری چندین صحنه و موضوع در یک تصویر منسجم واحد، که نشانه تسلط وی بر ترکیب بندی و میزان سازی بود.
سوم ، شکیبایی او در انتظار کشیدن برای کنارهم قرارگرفتن تمامی عناصر تصویر، دقیقا در لحظه ی مناسب.
لحظه ی دقیق کرتس همان لحظه ی دقیق برسون نیست . برای کرتس غریزه و احساس همواره در مرتبه نخست قرار داشت و این درحالی است که برسون بیشتر متکی به محاسبه و تنظیم بود.
کرتس درباره ترکیب فن و احساس در عکاسی اینگونه می گوید:
«اگر کودکی نوشتن الفبا را به کمال بیاموزد خط زیبایی خواهد داشت، اما این زیبایی تازمانی که او نتواند آنچه را در نظر دارد بیان کند و از فنی که می داند برای هنرش استفاده کند بی ارزش است… فن در عکاسی حداقل چیزی است که می توان به آن رسید. چیزی که باید با آن شروع کرد. به نظر من باید تکنسین کاملی باشی تا بتوانی خود را آن طور که می خواهی بیان کنی. زمانی که به مجله لایف رفتم به من گفتند کارهایم را دوست دارند، اما اشکالم این است که در عکس هایم زیاد حرف می زنم! آنها سند و فن می خواستند نه عکس هایی که بیانگر احساسات بودند…»
او هیچگاه به توصیف سنجیده و تحلیلی علاقهای نداشت، از زمانی که او عکاسی را در ۱۹۱۲ شروع کرد، قصد داشت دیدی موجز و مبهم، همراه با جزییاتی پیشبینی نشده و لحظه گذرا را متجلی و نمایان کند، نه واقعیت روایی و حماسی را، بلکه حقیقت تغزلی را!
کرتس همچون همتای مجاری خود، موهولی ناگی، بازی میان طرح و فضای عمیق را دوست داشت. نگاه او تیز و دقیق، آهنگین، هوشمند و انسانی بود، اما طوری با او رفتار شد که گویی نابینا است.
این بیاعتناییها باعث شد که او با احوالی نوستالژیک به روزهای قدیم و شادش در مجارستان نگاه کند.این احساس با مفقود شدن تعداد زیادی از عکسهای قبلیاش تشدید شد. کرتس چمدانی پر از نگاتیوهایش را نزد زنی در پاریس گذاشته بود و با آغاز جنگ، هم آن زن و هم چمدان، هر دو بیهیچ نشانی ناپدید شدند. البته بعدها به شکلی معجزهآسایی عکسها دوباره پیدا و در سال ۱۹۶۳ به او بازگردانده شد.
از 1927 تا 1932 کرتس در نمایشگاه های گروهی و مستقل زیادی آثارش را به نمایش درآورد و به چاپ رساند و شهرت بین المللیش در این سالها به عنوان هنرمند عکاس ، همتراز آوازه بزرگ ترین هنرمندان گردید.
در سال ۱۹۳۳ با الیزابت سالی ازدواج کرد. کرتس در 1936 اروپا را ترک و به نیویورک عزیمت کرد. اما عدم هم خوانی ظرافت طبع اروپایی وی با ناشران آمریکایی و نامردمی هولناک مردم آمریکا برای او سخت و گران بود. جنگ جهانی اول او را دردام بیمارستان افکند و جنگ جهانی دوم او را از اروپا دور کرد و مانع از بازگشت مجددش به اروپا شد.
در این سالها او با انجام پروژه های عکاسی و بستن قرارداد با بنگاه اسناد تصویری در نیویورک عایدی خوبی داشت.
عکسهای شخصی کرتس در این سالها حاکی از شیفتگی او به شکل های انتزاعی بود که به هنگام عکاسی از بالای ساختمان ها پدید می آمد. عکسهای مزبور از بی علاقگی روز افزون او به عکاسی از اشخاص نیز حکایت می کنند. بی هیچ تردیدی، افراد انگشت شماری بودند که کرتس حاضر بود بدانان اطمینان کند و هنگامی که همسرش در سال ۱۹۷۷ گذشت – او تنها کسی بود که کرتس به راستی به وی اطمینان داشت – در اندک زمانی آفرینندگی او نیز مرد.
با این همه کرتس هیچ گاه از عکس گرفتن باز نایستاد و آخرین عکسهای رنگی که از طبیعت بی جان، با دوربین پولاروید گرفت همواره حاکی از استعداد فراوان اوست در به شگفت آوردن بیننده و نشان دادن چیزهایی که در واقع هر چشم عادی قادر به دیدن آنها است، اما عموم از دریافت شان عاجز است.
به همین دلیل است که اغلب آثار او را در زمره ی آثار سورئالیست دانسته اند اما او خود نظر دیگری دارد و میگوید:« من سورئالیست نیستم . من یک رئالیست تمام عیارم»
آندره کرتس در سال ۱۹۸۵ در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
برخی کتاب ها و افتخارات آندره کرتس به شرح ذیل می باشند:
- کتاب آندره کرتس/ مجموعه تاریخ عکاسی /۱۹۷۷
- کتاب آندره کرتس، عکاس با مقدمه ای از جان سارکوفسکی /۱۹۶۳
- آندره کرتس: شصت سال عکاسی /۱۹۷۲
- روز پاریس با ویراستاری جورج دیویس /۱۹۴۵
- اعوجاج ها با مقدمه هیلتون کرامر /۱۹۷۶
- من پاریس را دوست دارم: عکس های دهه ی بیست /۱۹۷۴
- از نیویورک /۱۹۷۶
- درباره خواندن /۱۹۷۱
- میدان واشنگتن با مقدمه ای از برندن گیل /۱۹۷۵
- دریافت مدال طلا در چهارمین دوسالانه عکاسی ونیز /۱۹۶۳
- عضویت افتخاری انجمن عکاسان مطبوعات آمریکا /۱۹۶۵
- برنده جایزه گوگنهایم /۱۹۷۳
- برنده جایزه نیویورک /۱۹۷۷
- جایزه دانشگاه سالفورد انگلستان /۱۹۸۰
- لژیون دونور و جایزه بزرگ ملی عکاسی /۱۹۸۳
نمونه آثار